جدول جو
جدول جو

معنی چنبر زدن - جستجوی لغت در جدول جو

چنبر زدن
دور خود حلقه زدن مانند حلقه زدن مار
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
فرهنگ فارسی عمید
چنبر زدن
(دَرْ کَ تَ)
حلقه زدن:
درون دریا مد آمدی به روز دو بار
چنانکه چرخ زدی اندر آب او چنبر.
فرخی.
زین دو سه چنبر که بر افلاک زد
هفت گره بر کمر خاک زد.
نظامی.
رجوع به چنبر شود
لغت نامه دهخدا
چنبر زدن
حلقه زدن
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
چنبر زدن
((~. زَ دَ))
حلقه زدن
تصویری از چنبر زدن
تصویر چنبر زدن
فرهنگ فارسی معین
چنبر زدن
حلقه زدن، دایره وار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنبک زدن
تصویر چنبک زدن
سرپا نشستن، چمباتمه زدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَرْ کُ تَ)
چنبر زدن. حلقه های خرد یا بزرگ دایره ای شکل زدن. چنانکه مار آن هنگام که در جایی آرام و قرار گیرد بدانگونه گرد خود حلقه زند. و رجوع به چنبر و چنبر زدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ مُ تَ)
چنبرزدن. چنبره زدن. چنبرک کردن. حلقه زدن. خمیده شدن. و رجوع به چنبرک کردن و چنبر زدن و چنبره زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چگور زدن
تصویر چگور زدن
نواختن چگر چگر نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور زدن
تصویر طنبور زدن
طنبور نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زدن
تصویر پنبه زدن
بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف، پر کردن پنبه در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبک زدن
تصویر تنبک زدن
نواختن تنبک که یکی از آلات موسیقی ضربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنبک زدن
تصویر خنبک زدن
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی جست زدن جانوران (آهو اسب و غیره) گنبدی کردن طاق زدن: چو جولان کند هست کوه روان چو گنبد زند گنبد اخضر است. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر کردن
تصویر چنبر کردن
حلقه مانندی چون کمان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبره زدن
تصویر چنبره زدن
دور خویش حلقه زدن (مانند حلقه مار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبک زدن
تصویر چنبک زدن
جستن خیز برداشتن، چمباتمه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چندک زدن
تصویر چندک زدن
سرپانشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زدن
تصویر پنبه زدن
((~. زَ دَ))
بیرون کردن پنبه از تخم، پر کردن پنبه در چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
Drone
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
bourdonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ブーンと鳴る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
זמזם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
berdengung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
गुंजन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zoemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
brzęczeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zumbar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
ronzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
zumbir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
发出嗡嗡声
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
жужжати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
brummen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
жужжать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنبور زدن
تصویر زنبور زدن
윙윙거리다
دیکشنری فارسی به کره ای